Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز کهگیلویه و بویراحمد، آیت الله ملک حسینی از شاگردان آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله العظمی امام خمینی (ره) از سال ۴۱ پس از خروش و قیام امام (ره) و به تأسی از استاد خود به صف انقلابیون پیوست و یکی از عوامل اصلی اتصال عشایر جنوب به انقلاب و رهبری بود. نماینده سابق ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد براساس مستندات به دست آمده از ساواک از جمله خطرناک‌ ترین شاگردان امام و از افراطی‌ترین روحانیون تحت مراقبت رژیم بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


تعقیب مداوم و لحظه به لحظه در مسافرت‌ها و بازدید‌ها به خصوص هنگام ورود به عرصه ایلات و عشایر، تعرض‌های مکرر به مدارس و بیت ایشان، احضار و بازداشت و بازجویی‌های سخت گیرانه، تعطیل کردن مدرسه علمیه و حوزه تدریس توسط رژیم همگی نمونه‌ای از سوابق مبارزاتی ایشان است. وی که یکی از مضروبان حادثه حمله رژیم طاغوت به مدرسه فیضیه قم بود، در چند ماهه آخر حیات رژیم در تجمعی که به دعوت ایشان و با حضور گسترده مردم به مناسبت عید غدیر خم در مسجد حبیب شیراز برگزار شد، در حین سخنرانی تند و انقلابی سخنران مراسم، با یورش وحشیانه عمال رژیم از زمین و هوا که منجر به شهادت و مجروح شدن چندین نفر شد، به زندان عادل آباد منتقل که پس از بروز واکنش شدید و اعلان شورش عشایر به رژیم و اعتراضات آنها، از زندان آزاد می‌شود. مرحوم آیت الله ملک حسینی بخشی از خاطرات خود از حادثه مسجد حبیب شیراز را این چنین نقل می‌کند: چند روز قبل از روز عید غدیرخم، مهندس “مصطفی آیت اللهی” و برادرش “علی آیت اللهی” که فرزندان عالم بزرگ، آیت الله “سید کاظم آیت اللهی” و از طرفداران جدی و قاطع امام خمینی (ره) بودند به نزد من در شیراز آمدند و گفتند که مردم در شهر‌های تهران، قم و سایر نقاط کشور تظاهرات و تجمع می‌کنند، اما در شیراز هنوز خبری نیست و شما باید فکری بکنید.
در آن روز‌ها عمال رژیم، مدرسه علمیه “امام قلی خان شیراز را از من گرفته بودند.
گفتم که مدرسه خان مکان خوبی بود ومردم می‌توانستند در آنجا تجمع کنند که آن را از ماگرفته اند.
الان از نظر جا در مضیقه هستیم و مکانی برای تجمع نداریم. با این حال بیانیه‌ای دادم و به مناسبت روز عیدغدیر خم مردم را به مسجد حبیب شیراز دعوت کردم و در ضمن در این بیانیه نوشتم پس از مراسم برای عرض تبریک به ساحت امامزاده احمد بن موسی شاهچراغ (ع) تا بارگاه این امامزاده راهپیمایی می‌کنیم.
پس از این بیانیه تشکیلات دولت سخت به تکاپو افتادند.
بر این اساس شب در منزل نماندم، زیرا یقین داشتم حکومت به منزل من می‌آیند و مرا دستگیر می‌کنند.
حدسم درست بود بعدا فهمیدم که همان شب ساواک دنبال من آمده بود.
شب را منزل یکی از دوستان گذراندم.
فردا صبح با یک تاکسی باری به سمت مسجد حبیب حرکت کردیم و مردم نیز کم کم به مسجد می‌آمدند.
زن‌ها طبقه بالا ومرد‌ها نیز طبقه پایین مسجد نشستند، شبستان پر شد.
بالا و پایین و صحن بیرون از مسجد که حتی در گوشه‌ای از آن سبزی کاشته بودند نیز کاملا پر شد.
میدان وسیعی در جلوی مسجد بود که آنجا نیز مملو از جمعیت بود.
نیرو‌های زیاد رژیم هم به همراه تانک زره پوش از پشت میدان تره بار و پمپ بنزینی که نزدیک مسجد حبیب بود، آمده بودند و مستقر شدند. بالاخره برنامه شروع شد.
به یکی از روحانیون به نام “رضوانی” که عضو مبارزی بود گفتم که “شما قدری صحبت کنید و بعد من شروع می‌کنم” آن شیخ سخنانش را آغاز کرد و سپس مطالبی را علیه خاندان پهلوی گفت.
در این هنگام در بیرون مسجد سرهنگ “عطاءالله قاسمی” که خدا عذابش بدهد، آمد و گفت که “این مجلس را چه کسی گرفته است؟ ”گفتند:”ملک حسینی” و او شروع کرد به فحاشی به من.
طلاب به او گفتند” این مراسم به مناسبت روز امامت حضرت علی (ع) که بزرگترین عید مسلمانان است، گرفته شده است”.
در این هنگام این سرهنگ ناپاکزاد توهینی به امیرالمومنین (ع) کرد و طلاب به او حمله کردند و یکی از طلاب با چتر، محکم به بناگوش او زد.
سرهنگ نیز با مشت به دندان‌های شیخ زد و پس از آن عمال رژیم حدود یک ساعت و نیم از زمین و هوا به مردم شلیک کردند که سه نفر شهید و عده‌ای مجروح شدند.
یکی از آن‌ها جوانی مطهر بود که دم درب مسجد با گلوله‌ای که از بالا شلیک کرده بودند، شهید شد. در خیابان دوباره مردم دور ما جمع شدند که بازهم نیرو‌های رژیم به طرف مردم تیراندازی کردند.
داخل کوچه‌ای رفتیم.
چند نفر از ماموران آمدند، گفتند”بیایید بیرون، مردم رابه کشتن دادید”.
گفتم شما مردم را می‌کشید و خداوند لعنت کند قاتلان را.
در خیابان که بودیم راننده‌های تاکسی جرات نداشتند ما را سوار کنند.
راننده‌ای آمد گفت: “سوارشوید” گفتیم: شماره ات را بر می‌دارند.
گفت: “هر کاری می‌خواهند بکنند”.
رفتیم منزل یکی از طلبه هایم و در آنجا در اعلامیه‌ای حکم کشتن سرهنگ “عطاالله قاسمی” را به خاطر توهین به امیرالمومنین (ع) دادم و نوشتم که او مهدورالدم است. شب آنجا هم ماندیم دیدیم خبری نیست.
کسی کار به کار ما ندارد.
شب سوم بود که از مسجد به خانه بر می‌گشتم، یک فرد مشکی پوش گفت: “توقف کن آقا”.
لحنش آمرانه بود، بدم آمد.
گفتم: “برو کنار آقا برو کنار”.
رفتم به منزل، چند دقیقه بعد در زدند. گفتند” دو افسر آمده اند دنبال شما”.
جلوی درب خانه رفتم.
یکی از آن‌ها گفت “آقا ما از علاقمندان شما هستیم، ولی ماموریم و معذور”.
برای بازرسی خانه آمدند داخل.
یکی از افسران به دیگری گفت: “دیگرمنزل سید را نگردیم، اما بگوییم گشتیم و چیزی پیدا نکردیم. ” نحوه دستگیری وقتی از منزل بیرون آمدیم، دیدم که در دو طرف خیابان وصال دو ردیف مامور مسلح ایستاده اند.
گفتم “ناپلئون بناپارت” را می‌خواستید ببرید؟ من که یک نفرم و اسلحه و مهمات هم که ندارم.
یک نفر هم می‌آمد کافی بود.
من را به شهربانی بردند و بازداشت کردند.
فردا صبح نیز به فرمانداری نظامی بردند.
برخی از اعضای شورای تامین استانداری فارس با زندانی کردن من موافق نبودند.
اما سر لشکری از تهران آمده بود و گفته بود “فتنه‌ها از همین سید است و حتما باید زندانی شود و راه دیگری وجود ندارد”.
در دستگیری من سرتیپ خسروی رئیس ساواک خوزستان، سرهنگ رحمانی رئیس ساواک کهگیلویه و بویراحمد، رئیس ساواک فارس و ژاندارمری مرکز هم نقش داشتند. بازجو فردی شمالی بود که بازجویی اش تا غروب ادامه داشت.
در همان ایام اطلاعیه‌ای داده بودم با این عنوان که “من عصا و نور بگرفته به دست، شاخ گستاخی تو خواهم شکست” که خطاب به طاغوت بود و اسم آن را “شاخ گستاخی ملک حسینی” گذاشته بودند.
آن اطلاعیه را زمانی نوشته بودم که عمال رژیم در اردکان فارس و چند شهر دیگر به خانه‌های مردم هجوم برده بودند.
در آن اطلاعیه آورده بودم که چنانچه عمال مخرب دستگاه دست از تجاوز و تعدی به خانه‌های مردم بی پناه در فارس و کهگیلویه و بویراحمد بر ندارند، با قاطعیت اعلام می‌کنم که استان فارس به خصوص کهگیلویه وبویراحمد ساکت نخواهد نشست و با قاطعیت ماموران را در هم خواهند کوبید. بازجویی بازجو‌ها زیر سه سطر آن خط قرمز کشیده بودند.
افسر شمالی که آدم بی تربیت و بد ذاتی بود گفت ” این اطلاعیه را شما نوشتید؟ ”.
نگاهش کردم گفتم که خط، خط من است واین برگه، فتوکپی آن است. گفت “این سه سطری که خط قرمز زیر آن کشیده شده را تفسیر کنید.
گفتم معنای تفسیر در لغت عرب این است که بر چهره زیبای معنا پرده و پوششی قرار داده شده است که باید با سرپنجه زیبا معنی آن را کنار بزنیم تا چهره زیبای معنی بر همگان فهم شود.
گفت “تفسیرش کن”.
گفتم تفسیر در مواردی است که مراد پیچیده باشد، اما این اطلاعیه مبین المراد است و پیچیدگی ندارد.
گفت که “منظورتون چیه؟ ”گفتم”هر آنچه در ذهن رئیس شما آن بالا هست در ذهن من هم هست.
” گفت “دعوت مردم به قیام مسلحانه.
” گفتم بله دعوت مردم به قیام مسلحانه.
گفت”شما بر اساس فلان ماده قانون ارتش به اعدام محکوم می‌شوید”.
گفتم مانعی ندارد و زندگی ما در کنار شما جز رنج و عذاب فایده‌ای برایمان ندارد. من را به زندان عادل آباد بردند و در زندان انفرادی انداختند.
آنجا یک اتاق بسیار کثیف بود. مجبور بودم روی همان موکت کهنه و بدون بالش بخوابم.
برخی ماموران زندان آدم‌های پدردار و ریشه داری بودند و در را باز می‌کردند که برای هواخوری بیرون بروم.
روز سوم بود که سرهنگ “قهرمانی” از مسئولان زندان من را به بند یک انتقال داد.
یکی از دوستان به نام مهندس طاهری با ۲۵-۲۴ نفر آمدند به استقبالم و صلوات می‌فرستادند.
پسرم عبدالهادی (از شهدای دفاع مقدس) به ملاقاتم آمد.
ازپشت شیشه با هم حرف زدیم.
به من دلداری می‌داد.
به او گفتم”تو بچه خودم هستی، قوی و نیرومند باش”. یکی از دوستان به نام آقای “ابطحی فهلیانی” که وکیل دادگستری و مدتی هم وکیل مجلس بود به دیدارم آمد.
گفتم”شیرهمان شیر بود گرچه به زنجیر بود نبرد بند و قلاده شرف شیرژیان را” و بعد گفتم در راه وصول اهداف عالیه الهیه زندان چیزی نیست و اگر مغزم در راه امام زمان (عج) تکه پاره شود که تا روز قیامت جمع آوری نشود، پشیمان نیستم. آزادی از زندان خدا به بویراحمدی‌ها به خصوص”عطا طاهری” توفیق دهد که نامه‌ای خطاب به مقامات پهلوی نوشته بود و تمام انقلابیون بویراحمد آن را امضاء کرده بودند با این مضمون که اگر سید کرامت الله ملک حسینی را آزاد نکنید، امنیت منطقه را برهم می‌زنیم و سر لشکر “همپایی” استاندار وقت کهگیلویه و بویراحمد را به گروگان خواهیم گرفت.
“همپایی” آن اطلاعیه را منعکس کرده بود؛ و پس از آن عمال رژیم من را آزاد کردند. دو افسر من را تا منزل بردند.
سه روز در منزل ماندم و مردم برای دیدن من می‌آمدند.
بعد از سه روز گفتم که بایستی مدرسه علمیه خان را از دست این‌ها در بیاوریم.
مردم شیراز و اردکان فارس قرص و قاطع حمایت کردند.
با مرگ بر شاه، مسجد خان را گرفتیم.
به طلبه‌ها گفتم اتاق‌ها و مدرسه ملاصدرا را نظافت کنید و سرو سامان بدهید که مقر تدریس من بعد از اینکه از یاسوج برگشتم خواهد بود.
فردای آن روز به یاسوج حرکت کردم و در آنجا هم مبارزات علیه رژیم طاغوت تا پیروزی انقلاب ادامه یافت. آیت الله سیدکرامت الله ملک حسینی، نماینده فقید، ولی فقیه و همچنین نماینده مردم کهگیلویه وبویراحمد در مجلس خبرگان رهبری هشت سال قبل در چنین روزی پس از ۸۸ سال عمر باعزت و بابرکت خود، سحرگاه جمعه،۱۲ آبان ماه سال ۱۳۹۱ هجری شمسی دارفانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و یادش گرامی  

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

کلیدواژه: کهگیلویه و بویراحمد الله ملک حسینی عمال رژیم مسجد حبیب آیت الله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۰۱۰۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تکذیب صحبتهای غضنفری درباره‌ وعده مالی و کمیسیونها

حبیب‌زاده، منتخب مردم مرند در مجلس شورای اسلامی روایت کامران غضنفری از دیدار با یکی از مدیران مجلس را ناصحیح دانست و گفت: به هیچ وجه بحثی درباره قول و وعده برای رأی دادن به ریاست مجلس نبوده و خلاف‌گویی است». - اخبار سیاسی -

حبیب‌زاده منتخب مردم مرند در مجلس شورای اسلامی ضمن نادرست دانستن روایت کامران غضنفری از دیدار با یکی از مدیران مجلس به خبرنگار تسنیم گفت: «من در آن جلسه مورد اشاره دکتر غضنفری بوده‌ام، به هیچ وجه بحثی درباره قول و وعده برای رأی دادن به ریاست مجلس نبوده و خلاف‌گویی است».

حبیب‌زاده که در این جلسه حاضر بوده، در ادامه به آنچه در این جلسه اتفاق افتاده اشاره کرد و گفت: « آنچه بوده توضیحات اینجانب درباره اعتقادم به مدیریت آقای قالیباف بوده که آقای غضنفری در این میان از آن مقام محترم اجرایی درخواست کرد که درباره عدم تصویب طرح صیانت و فضای مجازی از رئیس محترم مجلس سوال کند، من یک سرباز حضرت آقا و فردی بدون وابستگی به هیچ جریانی هستم و آقای غضنفری را هم فردی دلسوز دیدم اما روایت ایشان صحیح نیست».

این نماینده منتخب مجلس دوازدهم در پایان تصریح کرد: «در آن جلسه آن مسئول مربوطه از آقای غضنفری مدارکش را گرفت و کارهای کارت تردد ایشان به مجلس را برایش انجام داد و خیلی هم احترامش کرد و حرفهای وعده مالی و کمیسیون غیرواقعی هست، در آستانه آغاز کار مجلس دوازدهم بدون حاشیه ها باید دنبال خدمت بی منت به مردم و فداکاری برای انقلاب و مردم باشیم».

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • مشارکت مردم در اقتصاد باید به خوبی تبیین و هدایت شود
  • آیا «اجاره بلند مدت زمین های موقوفه» جایز است؟
  • محکم‌ترین اصل قانون اساسی اسلام که در نهج البلاغه آمده است
  • شهادت هزاران نفر از مردم فلسطین، دستاورد غرب وحشی و مدعی دموکراسی است
  • تاکید امام جمعه قم بر همراهی همه دستگاها برای استمرار اجرای طرح نور
  • لزوم ایمن سازی نقاط حادثه خیز جاده‌های خوزستان
  • انجام ۲۰ دقیقه بازی تتریس می تواند از ابتلا به اختلال اضطراب پس از حادثه جلوگیری کند
  • ایمن سازی نقاط حادثه خیز جاده‌های خوزستان در دستور کار قرار گیرد
  • تکذیب صحبتهای غضنفری درباره‌ وعده مالی و کمیسیونها
  • کاسب حبیب الله‌،طرحی برای تجلیل از کاسبان خوشنام